کتاب نترس باش
نوشتۀ : جین کیس
مترجمان: دکتر فاطمه شریفی - احمدرضا کرمی - سید داود شجیعی
انتشارات برآیند
زمستان 1400
چاپ اول
شابک : 9786006466804
در لیست پرفروشترینهای آمریکا
- برند: انتشارات برآیند
- کدکالا:
برای دریافت فایل فهرست و صفحات ابتدایی کتاب نترس باش، کلیک کنید
برای کسب اطلاعات بیشتر دربارۀ کتاب کلیک کنید.
اول: از جایی که هستی آغاز کن!
بعدازظهر یکی از روزهای سال ۲۰۰۵ در سالن انتظار مرکز مشاورۀ دکتر باربارا ون داهلن[۱] نشسته بودم. همانطور که زمان سپری میشد، از هیجان آرام و قرار نداشتم. من زودتر از ساعت مقرر به محل ملاقاتمان رسیده بودم. دکتر باربارا یکی از دوستان و همچنین مشاور خانوادگی ما بود که به داشتن قلبی رئوف و مهارت در کارش شهرت داشت. وقتی چند روز قبل او را در یک رویداد دیدم، به من گفت: «ایدهای به ذهنم رسیده و دوست دارم آن را با هم انجام بدهیم.» از من خواست به دیدارش بروم تا آن ایده را بررسی کنیم. وقتی این حرف را شنیدم، بسیار کنجکاو شدم؛ بنابراین در آنجا نشسته بودم تا ببینم میخواهد دربارۀ چه موضوعی صحبت کند.
خیلی زود در باز شد و باربارا بهگرمی از من استقبال کرد. او با این جمله که «من مشکلی دارم» حرفهایش را آغاز کرد و به من گفت: «همکارانم نیز چنین مشکلی دارند.» هفتههای متوالی، او از مردان و زنان ارتشی و خانوادههایشان تماسهایی دریافت میکرد که درخواست مشاوره داشتند. بهدلیل اوجگرفتن مبارزه با تروریسم در افغانستان و عراق، حدود ۲۰۰هزار نفر از نیروهای نظامی به خدمت فراخوانده شده بودند تا در مأموریتهای چندگانه شرکت کنند. باربارا شرح داد که زندگی در چنین محیطهایی آسیبهای را بر اشخاص وارد میکند که حتی پس از بازگشت به خانههایشان، از آثارش در امان نیستند. طبق شواهد، میزان مشاهدۀ اختلال استرس پس از سانحه (پیتیاِسدی)[۲] در حال افزایش بود و استرس انجاموظیفه در مأموریتهای چندگانه، بسیاری از خانوادههای نظامی را درگیر کرده بود. باربارا گفت که متأسفانه بهعلت زیادبودن این مشکلات، سازمان نیروهای مسلح[۳] نمیتواند کار چندانی انجام دهد. آنها نمیتوانستند به همۀ تقاضاها برای دریافت خدمات بهداشت روانی پاسخ دهند؛ به همین دلیل سربازان و خانوادههای بسیاری از خدمات موردنیازشان محروم میماندند.
او چند خانواده را بدون دریافت هزینهای پذیرفته و برخی از همکارانش را نیز متقاعد کرده بود که این کار را انجام دهند. چند ساعت درمان داوطلبانه و رایگان در هفته کار چندان دشواری برای پزشکان نیست و اکثر پزشکانی که او با آنها صحبت کرده بود، از اینکه نقش کوچکی در کمک به افراد خط مقدم داشتند، خوشحال بودند.
باربارا گفت: « ایدۀ من این است. میخواهم شبکهای سراسری از پزشکان و سایر کارکنان بخش درمان تأسیس کنم که موافقاند یک ساعت در هفته خدمات رایگان ارائه دهند. اگر بتوانیم بهاندازۀ کافی چنین افرادی را کنار هم جمع کنیم، میتوانیم شکاف خدماترسانی سلامت روانی به خانوادههای نظامی را از میان برداریم.»
من آنجا نشسته بودم و مجذوب، به پیشنهادهای باربارا گوش میکردم. در حالی که باربارا پیشنهادهایش را ارائه میکرد، پرسشهای بسیاری به ذهنم خطور میکرد که باید میپرسیدم؛ پرسشهایی نظیر: «چگونه میخواهد این شبکۀ ملی را تأسیس کند؟ چه نوع حمایتی نیاز دارد؟ و چه چارچوب زمانی برای آن در نظر گرفته است؟» در نهایت، من دشوارترین پرسش ممکن را مطرح کردم: «چرا فکر میکنی بدون هیچ تجربهای و یکتنه موفق خواهی شد این سازمان را تأسیس کنی؟»
بدون ذرهای تردید پاسخ داد: «چون نیازی فوری است، خانوادهها از این مشکل رنج میبرند و من مشتاقم برای آن راهحلی پیدا کنم.»
اقدام بزرگی که باربارا میخواست انجام دهد راهاندازی شبکۀ بزرگی از پزشکان، مددکاران، بههمراه رهبران نظامی، سیاسی و بخش خصوصی بود تا به او کمک کنند ایدهاش یعنی «اهدای یک ساعت مشاوره» را محقق سازد. او با این کار میخواست افرادی را جذب کند که با وجود محدودیت زمانی، تمایل دارند تفاوت ایجاد کنند. من به تصویری که باربارا از این کار میدید، ایمان داشتم و دفتر کارش را در حالی ترک کردم که تصمیم گرفته بودم به او کمک کنم. این ملاقات کمی قبل از زمانی بود که ایدۀ «اهدای یک ساعت مشاوره» متولد شود.
- - ممنونیم که نظر میگذارید. هر ماه به قید قرعه به یک نفر از همراهان عزیزی که درباره کتابهایی که خواندهاند، نظر میگذارند (به شرط اینکه تعداد کلمات نظر، بیش از 100 کلمه باشد) یک هدیه تقدیم میشود.
- - نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.
- - لطفا فارسی بنویسید.
- - نظرات شما بعد از تایید مدیریت منتشر میشود.