مصائب من در حباب استارتاپ

معرفی کتاب مصائب من در حباب استارت ‌آپ

کتاب مصائب من در حباب استارت ‌آپ یک قصه است! قصه‌ای از دل سیلیکون ولی و استارتاپ نوپای آن روزها و موفق امروز: "HUBSPOT" همانطور که نویسنده هم می‌گوید: این کتاب قصه‌ای ساخته است و شاید قصه راهی باشد برای نجات از ناکامی و شکست.

در ابتدای کتاب در مورد آن اینطور نوشته شده: ((این کتاب سفرنامه سیلیکون‌ولی (مهد استارتاپ‌های آمریکا) است. شمایی که می‌خواهید آن را مطالعه کنید، قرار است از دیدگاهی متفاوت و از زاویه دید یکی از مسافران قبلی، به دنیای استارتاپ‌های آمریکایی نگاه کنید.))

البته فکر نمی‌کنم داستان این کتاب، با هیچ کدام از دانسته‌های قبلی‌تان در مورد دنیای استارتاپ‌ها و "دره‌سیلیکون ولی" جور در بیاید. بگذارید کمی از قصه را برای‌تان روایت کنم:

تصور کنید به دلیل سابقه شغلی خوبی که دارید، زمانی که برای استخدام در یک استارتاپ رزومه ارسال می‌کنید، سریعا با شما تماس گرفته و جلسه مصاحبه تنظیم می‌کنند. در جلسه مصاحبه با خود رئیس و معاون سازمان صحبت می‌کنید، کلی از شما خوش‌شان می‌آید، ایده‌های جدید را با شما به اشتراک می‌گذارند و همه چیز عالی پیش می‌رود.

حتی بعد از قطعی شدن استخدام‌تان، یکی از مدیرهای رده بالا سروصدای زیادی راه می‌اندازد و یک پست وبلاگ هم به افتخار استخدام‌تان منتشر می‌کند. همه چیز عالی پیش رفته اما روز اول، زمانی که به شرکت می‌روید و می‌خواهید با محل کار جدیدتان آشنا شوید، نه خبری از رئسای شرکت هست و نه حتی آن مدیر رده بالا برای خوش‌آمدگویی پیدایش می‌شود! فقط یک جوان 20 سال کوچک‌تر از خودتان را می‌بینید و متوجه می‌شوید قرار است از این به بعد به عنوان زیردست او کار کنید!

خب کتاب مصائب من در حباب استارتاپ نوشته دنیل لاینز، پر شده از همین تناقصاتی که در استارتاپ بزرگ "هاب‌اسپات" رخ داده. جایی که او قرار است به عنوان یک نیروی 50 و چند ساله به کار مشغول شود. اما یک نیرو 50 و چند ساله را چکار به هاب‌اسپات؟ جایی که حتی مدیرانش هم به سن 50 سال نرسیده‌اند و همه در آن روحیه جوان دارند؟

آغاز تغییرات

نویسنده می‌گوید: ((رهبران هاب‌اسپات قهرمان نبودند، آنها یک مشت فروشنده و بازاریاب شارلاتان بودند که قصه خوبی درباره یک فناوری تحول‌آفرین جادویی سرهم کردند و با فروش سهام شرکتی که هنوز هیچ سودی ندارد، ثروتمند شدند!))

یک لحظه این شرایط را تصور کنید: از اواسط دهه دوم زندگی‌تان وارد بازار کار می‌شوید، از همان ابتدا به خاطر تلاش و البته هوشمندی که دارید، دائما در مسیر رشد قرار می‌گیرید! با شرکت‌های بزرگ کار می‌کنید، با ثروتمندان هم‌صحبت می‌شوید و به مدت 30 سال در بهترین شرایط شغلی فعالیت می‌کنید. اما یک روز صبح با صدای تلفن از خواب بلند می‌شوید، یکی از مدیران پشت خط است!

به شما می‌گوید حقوقی که دریافت می‌کنید خیلی زیاد است و با پولی که به شما پرداخت می‌کنند، می‌توانند 4 نیروی جوان را جایگزین کنند و خب این دقیقا تصمیمی است که گرفته شده! بله شما اخراج می‌شوید! آنهم در آستانه 51 سالگی و بعد از 30 سال موفقیت شغلی...

این دقیقا شرایطی است که "دنیل لاینز" نویسنده کتاب مصائب من در حباب استارتاپ در سال 2012 با آن روبرو شد. اما این چه ربطی به نوشتن این کتاب دارد؟ خب راستش بعد از یک وفقه کوتاه، تصمیم نهایی دنیل، استخدام شدن در یک استارتاپ جدید به اسم "هاب‌اسپات" در دره سیلیکون‌ولی بود. در ادامه، وارد شدنش به این شرکت، دقیقا همان سرآغاز نوشتن کتاب مصائب من در حباب استارتاپ بود!

دنیل با نوشتن این کتاب، دید جدید و بسیار متفاوتی از استارتاپ‌ها را به دنیا نشان داد. از تعارضات موجود در یک استارتاپ گرفته تا فسادها، اشتباهات و چیزهای عجیب‌غریب که حتی فکرش هم به ذهن‌تان نمی‌رسد!

از Newsweek تا hubspot

این کتاب فقط درباره هاب‌اسپات نیست، داستانی است درمورد بازآفرینیِ خود و شروع یک مسیر جدید؛ آن هم در سن 51 سالگی! و حتی بدتر؛ قدم گذاشتن در مسیری که به طور کلی رحمی نسبت به کارکنان مسن ندارد...

اما چه شد که دنیل از یک روزنامه‌نگار معتبر و شناخته شده که با افراد بزرگی مثل بیل گیتس مصاحبه کرده بود، تبدیل به نیروی یک استارتاپ در سیلیکون‌ولی شد؟

خب خود او در کتاب مصائب من در دنیای استارتاپ اینطور می‌نویسد: ((با خودم گفتم سال‌هاست در حال نوشتن مطالبی در مورد دنیای استارتاپ و فناوری هستی، با زیروبم این شرکت‌های آشنایی داری و می‌توانی در یکی از آنها فعالیت کنی.

اما بعد از استخدام شدن در هاب‌اسپات (که امروز خودش غول دنیای بازاریابی درونگراست) تازه متوجه شدم شرایط آنطور که تصور می‌کردم نیست!))

در ادامه اینطور می‌گوید:

تازه فهمیدم چقدر ساده بودم! نزدیک به 25 سال از عمرم را در روزنامه نیوزویک در مورد فناوری نوشتم و با خودم گفتم من به خوبی این صنعت را می‌شناسم. اما زمانی که واردش شدم، تازه فهمیدم قضیه از چه قرار است و چقدر از تصوراتی که در مورد استارتاپ‌ها داشتم اشتباه است!

اینجا همه چیز عجیب است

یکی از جذاب‌ترین بخش‌های کتاب، جایی است که نویسنده در مورد فضای کار هاب‌اسپات صحبت می‌کند. خب راستش اول باید بدانید که هاب‌اسپات حتی خیلی جلوتر از گوگل، در رتبه 1 بهترین محیط کار ایستاده! نویسنده در بخش‌‌هایی از کتاب آن را توصیف می‌کند:

اینجا قانونی برای نشستن وجود دارد. هر 3 ماه یک بار همه باید جای‌شان را عوض کنند. چیزی مثل بازی صندلی ولی به شکل شرکتی! در هاب‌اسپات به این "قانون شکار صندلی" می‌گویند و دلیل به وجود آمدنش را هم این می‌دانند: یادآوری همیشگی بودن تغییر...

در ادامه اینطور می‌گوید که: در بعضی از اتاق‌های اینجا، به جای میز و صندلی واقعی، صندلی بادی راحتی گذاشته‌ و آدم‌های لپ‌تاپ بر زانو، روی راحتی‌ها لم داده‌اند.

اوضاع به شدت مسخره است و همه چیز کمی مصنوعی به نظر می‌رسد. انگار همه سخت تلاش می‌کنند تا به خودشان بقبولانند که کار باحالی دارند و بهشان خوش می‌گذرد.

در بخشی دیگری از کتاب، دنیل می‌نویسند: من تا قبل از این برای کسی کار می‌کردم که برنده جایزه پولیتزر شده بود! یک جایزه معتبر که او بعد از نوشتن "زندگینامه اندرو جکسون" دریافتش کرد. اما امروز و در سیلیکون ولی، برای کسی کار می‌کنم که هر روز صبح با خرس عروسکی‌اش به دفترش می‌رود! تازه از این کارش بسیار راضی است و آن را "نوآوری مدیریتی" می‌داند.

ویدئوی معرفی کتاب «مصائب من در حباب استارت‌آپ»

مصائب من در حباب استارتاپ؛ داستانِ صرف یا کتاب آموزنده؟

شاید شما هم مثل ابتدایی که من این کتاب را در دست گرفتم تصور کنید که این صرفا یک داستان است. داستانی مهیج و سرگرم‌کننده. اما اینطور نیست! همانطور که نویسنده در ابتدای کتاب هم گفت، این کتاب یک شاید قصه‌ای باشد برای نجات از شکست و ناکامی.

به طور خلاصه، این کتابی است که با زبان طنز، نیش‌وکنایه و حتی گاها با غم و ناراحتی، گوشه تاریک دنیای استارتاپ‌ها را به شما نشان می‌دهد. به نظرم با خواندن این کتاب، می‌توانید آینده استارتاپ‌ها در ایران را بهتر از قبل پیش‌بینی کرده و با بررسی مشکلات کسب و کارهای نوپای آمریکایی، از رخ دادن اتفاقات وحشتناک در کسب و کار خودتان جلوگیری کنید.

سرفصل‌های کتاب مصائب من در حباب استارتاپ

خب راستش این کتاب فهرست خیلی خاصی ندارد که بتوانم برای شما توضیحش بدهم. اولین سرفصل در مورد آن زمانی است که نویسنده را به اتاق محتوا در هاب‌اسپات می‌برند و مابقی سرفصل‌ها، در مورد بقیه مسیری است که دنیل در هاب‌اسپات طی کرده و در نهایت از آن خارج می‌شود.

مخاطبین کتاب

• همه مدیران و صاحبان کسب و کار،
• همه علاقه‌مندان به دنیای استارتاپ،
• فعالان و کارمندانی که در شرکت‌ها کار می‌کنند،
• افراد علاقه‌مند به راه‌اندازی کسب و کار،
• بازاریابان و مخصوصا بازاریابان دیجیتال،
• و...

نظرات در مورد کتاب

مصائب من در حباب استارتاپ یکی از bestseller ها و پرفروش‌های نیویورک تایمز است. حتی مجله لس آنجلس تایمز آن را به عنوان بهترین کتاب در مورد سیلیکون‌ولی معرفی کرده.

به سراغ نظرات در مورد این کتاب برویم:

"دان با شوخ‌طبعی و تجزیه و تحلیل مخصوص خودش، به شیوه‌ای سرگرم کننده به بررسی روش‌هایی پرداخته که که بسیاری از استارتاپ‌ها و شرکت‌های فناوری به کمک آنها، ذهن و افکار عمومی را فریب می‌دهند." Ashlee Vance نویسنده کتاب پرفروش ایلون ماسک

دان چنان آتش وحشیانه‌ای در دل هاب‌اسپات می‌اندازد که دودش در سرتاسر دره سیلیکون ولی مشاهده می‌شود. این کتاب سرگرم کننده است، خواندنش اجباری است و چیزهایی در مورد غول‌های فناوری امروزی به ما می‌گوید. Brad Stone نویسنده کتاب پرفروش "فروشگاه همه چیز"

دان در دل شرکتی فرو می‌رود که از اصطلاحات قلمبه و سلمبه در دنیای بازاریابی استفاده می‌کند. او به ما نشان می‌دهد بعضی استارتاپ‌ها چقدر بیهوده و مسخره و بچه‌گانه هستند! از همه مهم‌تر او این کار را با لحن نوشتار متفاوتش انجام می‌دهد. Nick Bilton ستون نویس بخش فناوری نیویورک تایمز

درباره نویسنده؛ دان لاینز (Dan Lyons)

دان را بیشتر با عناوینی مثل داستان‌نویس، روزنامه‌نگار و فیلمنامه‌نویس می‌شناسند. از سال 2014 تا الان، دان تهیه کنندگی و کارگردانی سریال Silicon Valley را در HBO به عهده گرفته. قبل از این هم او سردبیر فناوری در مجله نیوزویک و همینطور خالق "سری خاطرات مخفی استیو جابز جعلی" بود. علاوه بر کتاب مصائب من در حباب استارتاپ، او چند کتاب دیگر هم نوشته که نام‌شان را پایین مشاهده می‌کنید:

• موش‌های آزمایشگاهی (Lab Rats)
• زندگی مخفی استیو جابز (Options: The Secret Life of Steve Jobs)